ما هیجان ها و احساس های دوران کودکیمان را دائم در بزرگسالی تکرار میکنیم.
چند وقت پیش که سر کلاس خانم روزبهانی بودم با یک آزمایش و مفهموم جالبی آشنا شدم که خواستم در موردش براتون بگم.
دکتر پنفیلد یکسری آزمایش روی بیماران صرعی در زمانی که هوشیار بودند انجام داد.
و نواحی از مغز اون هارو با سوزن های الکترود تحریک کرد و دید که وقتی بعضی از نواحی رو تحریک می کنه بیماران یکسری خاطرات رو بیاد می آورند
مثلا یهو یه خاطرهی از دوران کودکی خود را به یاد میآوردند و شروع میکردند به خندیدن
در کل وقتی یه خاطرهی یادشون میمومد احساسی که اون لحظه داشتن هم میمومد بالا
دکتر پنفیلد به این نتیجه رسید که مغز ما تمام محرک هایی که اطرافمان هست و بهشون توجه میکنیم را مانند یک ضبط صوت در خودش ضبط می کنه
اما نکتهی مهمی که وجود داره اینکه این تجربیات همراه با احساس هایی که به آن قفل شده، همیشه آماده بازنوازی هستند و ما این تجربیات ضبط شده رو ناآگاهانه زندگی میکنیم.
بازنوازی یعنی اینکه من تمایل دارم همون حس ها و هیجانات دوران کودکی رو دائم در بزرگسالی تکرار کنم.
یعنی اگه در کودکی احساس تنهایی، غم یا شادی داشتم در بزرگسالی به صورت ناخودآگاه تمایل دارم که خودم را در شرایطی قرار بدم که آن حس ها و هیجان هارو تکرار کنم.
مثالی که خانم روزبهانی زدند این بود که اگه من در خانوادهی بودم که دیده نشدم یا بهم اهمیت داده نشده و احساس تنهایی کردم در بزرگسالی نیز به صورت ناخودآگاه میخوام که همون احساس تنهایی بازنوازی بشه.
خوب ما چه چیزهایی رو داریم بازنوازی میکنیم؟؟؟؟؟
جواب دادن به این سوال فکر نکنم راحت باشه شاید لازم باشه مدت ها به این سوال فکر کنیم.
نظرات